کد مطلب:122429 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:278

لعن ابوسفیان در هفت مورد از زبان پیامبر
ای معاویه! به خدا همه می دانید كه پیامبر در هفت مورد پدرت ابوسفیان را لعن كرده:

1- در سفر هجرت پیامبر از مكه به مدینه كه ابوسفیان از شام بازگشته بود و در راه به پیامبر برخورد كرد.

2- یوم عیر [1] ، هنگامی كه ابوسفیان شتر پیامبر را رم می داد.

3- روز احد كه ابوسفیان می گفت ما لات و عزی داریم و شما ندارید و خدا و فرشتگان و پیامبران و مؤمنان او را لعن كردند.

4- روز حنین كه ابوسفیان نیت سوئی داشت و خداوند نگذاشت موفق شود و آیه ی 25 احزاب در آن مورد است: «و رد الله الذین كفروا بغیضهم لم ینالوا خیرا» كه منظور آیه ابوسفیان و یاران كافر اوست. [2] معاویه! تو آن روز در مكه مشرك بودی و علی پرچم رسول الله را در دست داشت.

5- آیه ی 25 سوره ی فتح: «و الهدی معكوفا ان یبلغ محله»؛ قربانیها را منع كردید (در سال ششم حدیبیه) و تو با پدرت و مشركان مانع آن شدید و خداوند شما را لعنت كرد و تو و پدرت مشمول آن لعن هستید.

6- روز احزاب پیامبر راكب و سائق و قائد و تابعین را لعن فرمود. اصحاب گفتند: یا رسول الله در میان تابعین، مؤمنان هم هستند؟ فرمود: لعن به مؤمن نمی رسد.

7- یوم الثنیه، روزی كه 12 مرد به رسول الله حمله كردند، خداوند و رسول او به آنان لعنت فرستادند كه هفت نفر آنها از بنی امیه بودند.

به علاوه پدرت در خانه ی عثمان، وحی، رسالت و نبوت را انكار كرد.

همچنین روزی كه با عثمان بیعت كردند، پدرت ابوسفیان دست حسین (ع) را گرفت و گفت: برادرزاده! همراه من به بقیع برویم. وقتی به وسط بقیع رسید با صدای بلند صدا زد و گفت: ای اهل قبور! آنچه برای آن با ما جنگیدید، امروز به دست ما افتاده. حسین بن علی (ع) فرمود: تف بر ریشت! سیاه باد روی تو! سپس حسین با شدت دستش را از دست او كشید و او را كه نابینا شده بود در آنجا رها كرد و اگر نعمان بن بشیر نبود كه دست پدرت را گرفت و به مدینه آورد، ابوسفیان در آنجا هلاك می شد.

ای معاویه! عمر بن خطاب تو را والی شام كرد اما خباثت نمودی و باز عثمان تو را والی كرد. روزگاری در كمین او نیز به انتظار مرگ او نشسته بودی. از همه بدتر جرئت تو نسبت به پدرم



[ صفحه 132]



علی بود كه با او جنگ كردی، آن هم با آن سوابقش كه جنگ با او جنگ با خدا و رسول بود. این ننگ خاص توست، معاویه! اینها تنها مشتی از خروار بود و همه را گفتن، موجب اطاله ی كلام می شود.


[1] عير، شتري است كه در سفر، احمال و اثقال بر پشت آن حمل مي شود. (مجمع البحرين).

[2] در اين جمله ي حديث اضطراب است، زيرا ابوسفيان و عينية بن حصين در حنين مسلمان بودند ولو به صورت ظاهر و رسول الله به هر يك از اين دو نفر صد شتر داد. البته براي تأليف قلوب كه عينيه و عجوزي از عجائر هوازن در اختيارش بود، براي او نيز از غنيمت سهمي گرفت. مگر اينكه بگوييم هر چند در ظاهر مسلمان بودند اما در باطن برضد پيامبر كار مي كردند و به اين دليل لعن شدند. (بحار، پاورقي ص 77).